رضوان

آخرین اثر مکتوب استاد مجید جعفری تبار

رضوان

آخرین اثر مکتوب استاد مجید جعفری تبار

۱۰۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جعفری تبار» ثبت شده است

علی علیه السلام

با آن عظمتش در دنیای اسلام،

به عنوان مرتد و بی دین و مغرور و جاه طلب(!)

معرّفی شده بود

وبر بالای منابر،

لعن و نفرینش به عنوان عبادت بود!

 

استاد مجید جعفری تبار

بزرگی علی ع و ارتداد وی

وبلاگ رضوان

در هنگام بحث با کسی،

اگر چیزی را نمی دانیم قیافه نگیریم که می دانیم.

وقتی نمی دانی چه عیبی دارد که بگویی نمی دانم؟!

به قول بوذر جومهر : " همه چیز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر نزاده اند".

استاد مجید جعفری تبار

همه چیز را همه کس داندوبلاگ رضوان

« اگر خدا را اثبات نتوان کرد، انکار هم نمی توان کرد». 

این جمله را عمدتا برای جوانان می گویم؛ به ویژه کسانی که به سادگی و تنها به دلیل اینکه مسائل ماورایی را نفهمیده یا نمی فهمند،

عملاً و علماً و قولاً و اعتقاداً آن ها را نفی می کنند.

ای عزیزان، اگر شما در درونتان خدا و معنویت و علم وراء ماده و بهشت و جهنم و برزخ و ملائک و وحی و نبوت را باور نکرده اید،

آیا می توان به ضِرس قاطع انکارش نیز بکنید؟!

به خودت بنگر و به درون و وجدانت مراجعه کن.

ای کسی

ما موظفیم که بیش از این که مردم را از قبر و فشار قبر و برزخ و قیامت بترسانیم، مردم را به انسانیّت دعوت کنیم.

ما باید فریاد برآوریم که: ای مردم! شما انسان هستید.

انسان مانند حیوان نیست که فقط دنبال شکم و شهوت و درنده خویی باشد. اگر حیوان چنان است، به این دلیل است که راه و چاره ی  دیگری ندارد.

جبر تکوین، او را به بهمیّت یا سبعیّت وا داشته است.

اما من و تو انسان هستیم.

من و تو می توانیم خوب باشیم، ایثار کنیم، به محرومین و جاهلان رسیدگی کنیم، حق جو و حق گو باشیم،

 سعادت خودمان را به قیمت شقاوت و بدبختی دیگران نخواهیم.

چقدر آن روایت شریفه از پیامبر اکرم صل الله علیه و آله، قشنگ است.

در میان بعضى از اندیشمندان هستند که صریحا مى ‏گویند اگر خدا نمى ‏خواست ابلیس عصیان نمى ‏کرد.

یعنى مى ‏گویند ابلیس گناهى ندارد بل که خدا خواست که این طور شد!

یعنى جبرىِ به تمام معنا.

ما چنین اعتقادى نداریم و قرآن هم این اعتقاد را ندارد.

این همه امر و نهى که آمده است دلالت دارد بر این‏که قضیه، جبر نیست. اگر قرار بود جبر باشد که ما این کتاب را نمى ‏خواستیم.

همین طور زندگى مى ‏کردیم و اصلاً دستورالعملى نمى‏ خواست آن هم چنین دستورالعمل ‏هایى.

اگر دستور العمل‏ هایى مثل دنیاى امروز مثلاً براى بهداشت و یا براى زیبا شدن و.... رعایت مى‏ کردیم امّا اگر جبر بود،

این طور دستورالعمل ‏هاى اخلاقى و این که در آینده بهشت و جهنّمى هست دیگر لازم نبود!

باید مثل جبرى‏ ها مى‏ اندیشیدیم و مى ‏گفتیم هر کارى دلت مى ‏خواهد بکن!

آخرش هم خدا خودش هر کار دلش مى ‏خواهد مى ‏کند. اصلاً کارى ندارد که تو عبادت کردى یا نکردى!

یک دفعه مى‏بینى کسى تمام عمرش را عبادت کرده، خدا دلش مى ‏خواهد و او را در جهنّم مى ‏اندازد و کسى هم هیچ عبادتى نکرده و همه عمر فسق کرده، خدا هم خوشش مى‏ آید و مى ‏گوید تو بهشت برو!!

در میان علماء هستند کسانى که چنین اعتقادى دارند، منتهى عمدةً علماى غیرشیعه.

برگرفته از کتاب رضوان

استاد مجید جعفری تبار

طالب راستین حقیقت و درستی،

پس از اولین شناخت و یقین، محکم می ایستد و به آنچه می داند عمل می کند تا به مرور،

ندانسته هایش را نیز بفهمد و عمل نماید.

استاد مجید جعفری تبار

براى هر یک از سوره‏ها، عنوانى مى‏شود گذاشت که مشخص کند موضوعش چیست.

مى‏توانیم بگوییم موضوع سوره مبارکه حجرات عرفان عملى یا ادب و آداب در عرفان عملى یا نقش ادب و آداب در عرفان عملى است.

سخنمان در سوره ی ماعون بود.

از خوانندگان تقاضا دارم که با دیده ای باز و بدون هیچ گونه تعصّب و اتکا بر شنوده های سابق، نگاهی به این سوره شریفه بیندازند:

« آیا میدانی که «بی دین» به چه کسی گویند؟

بی دین کسی است

تمام انبیاء کلماتی داشتند که 

بر جان و دل می نشست ولی باز هم بیشتر 

مردم قبول نمی کردند.

وخدا اگر عذاب می کند به خاطر این قسمت است

نه به خاطر نپذیرفتن معجزات.

استاد مجید جعفری تبار

تحمّل داشتن و شنیدن حرف دیگران

درجه مهمّى است که متأسّفانه بسیارى ندارند!

مگر همه باید اعتقاد من را داشته باشند!

ولى کم نیستند کسانى که از عمق وجودشان معتقدند که آن چه به آن رسیده‏ اند همان درست است و هیچ کس نباید غیر آن بگوید!!

این مطلب عجیبى است.

برگرفته از کتاب رضوان

استاد مجید جعفری تبار

انسانیّت و حریّت بود که

علیّ بن أبیطالب (ع)

را وامیداشت مثلِ فقیران زندگی کند؛

 نه مقامِ رضا یا عصمتِ او، و نه دینِ او.

کتاب رضوان

استاد مجید جعفری تبار

اگر کسی بخواهد به کامل ترین وجهِ یقینی، شب قدر را درک کند،

بهترین راه این است که از شب 13 رجب تا شام پنجم شوّال را

-که لااقل 80 شبانه روز می شود -

مخلصا لله باشد تا یقیناً آن چهل روزی را که در حدیث شریف توصیه ی به آن شده است،

درک نموده و به اذن إلهی به مرتبه ی « حکمت » نائل آید

- و طبعاً شبِ قدر را نیز إدراک می نماید-

نشریه رکع

استاد مجید جعفری تبار

حواسمان باشد که ولىّ، متبوع ما است نه تابع ما؛

ما باید شیعه، پیرو و رهرو او باشیم نه او مطابق میل ما حرکت کند.

از همین جا آدم مى‏تواند آن ولىّ واقعى را بشناسد.

ولىّ واقعى هیچ وقت هندوانه زیربغلِ متفّق یا غالب نمى‏ گذارد.

نهج ‏البلاغه را زیر و رو کنید، کلمات انبیاء و قرآن را زیر و رو کنید، عمدتاً چیزهایى که مى‏بینید این است که خیلى صریح به متّفق ناس یا اکثریت غالب ناس به صراحتلهجه مى‏فرمایند

که شما اهل دنیا و در اشتباه هستید.

از ولىّ پایین ‏تر بیایید و به یک آدم محترم و مثلاً به یک مرجع تقلید توجّه کنید.

مرجع تقلیدى که مطابق میل مریدها جواب مى ‏دهد و به جاى این که تجّار بازار مقلّد ایشان باشند ایشان مقلّد تجّار بازار است و مطابق میل آن‏ها فتوا مى‏ دهد و خیلى هم حواسش هست که فتوایى ندهد که بدشان بیاید! یا فتوایى ندهد که مریدها کم بشوند! باید حواسمان باشد که اگر خداى ناکرده این‏طور باشد، پایه  تدیّن ـ اگر باشد! ـ مى ‏لنگد.

به آیه آخر سوره مجادله توجّه کنید:

مرد حقّ حرف حق می ‏زند ولو همه مردم بدشان بیاید.

مرد حقّ براى خوش‏ آمد اهل دنیا چیزى نمى‏ گوید:

«لاتَجِدَ قَوما یُؤمِنُونَ بِاللّه‏ِ وَالْیَومِ الآخِرِ یُؤادّونَ مَن حادّ اللّه‏ وَرَسولَه».

برگرفته از کتاب رضوان

استاد مجید جعفری تبار

سوره «ماعون» یکی از سوره های کوچک آخر قرآن است. آیا تا به حال به این سوره مبارکه از این منظر نگریسته ایم؟

این که می گوییم «از این منظر »، حرف خود سوره ی  ماعون  است؛ یعنی در واقع، نیاز به منظر خاصی ندارد، بلکه همین قدر که کسی به معنای سوره عنایتی مدبّرانه کند، به خوبی همین پیام را از این سوره شریفه در می یابد و بیرون می کشد.

در این سوره، خداوند تبارک و تعالی سخن را با یک سوال شروع می کند و سپس پاسخ به این سوال را می فرماید:

« آیا کسی را که تکذیب دین می کند دیده ای؟»؛

یعنی « آیا می دانی آدم بی دین کیست؟».

شاید اگر از امثال ما این سوال را بکنند، فوری جواب می دهیم که:

« بله، آدم بی دین کسی است که به خدا و پیامبر و وحی و امامت و معاد و روز قیامت اعتقاد نداشته باشد» و شاید هم فکر کنیم که حرفمان خیلی هم قشنگ است.

امّا قرآن چنین نمی گوید.

اکثریت بسیار بالای مردم در عدم یاری حسین علیه السلام 

عذری نداشتند و چه خوب بود کسانی که بعداً به 

خونخواهی حضرت علیه السلام برخاستند، در زمانِ خود ایشان 

یاری می کردند.

آنها پشیمان شدند و توبه کردند،

ولی کار از کار گذشته بود و حسین علیه السلام نبود.

استاد مجید جعفری تبار

عدم اندیشه

هیچ کس عذری ندارد که در امر خلقت،

در اصل هستی، در حقیقت و در مبدأ هستی

نیندیشد و این عدم اندیشه گناهی است

که حساب و عقابش در آن علم سخت است.

استاد مجید جعفری تبار

عدم اندیشه

مراقب خودتان باشید.

از من شنیده ‏اید خودِ این که کسى گناه می ‏کند امّا ناراحت است و دلش نمی خواهد گناه بکند و در همان حینى که گناه می کند به یاد خداست

امّا نمی تواند پا روى نفسش بگذارد، خیلى خوب است.

خودِ این یک مرتبه است، امّا نگذاریم و نیندیشیم که قرار است در همین مرتبه بمانیم!

لذا تأکید می کنند و حتّى روایت داریم که اگر گناه کبیره انجام می دهید، در همان حین سعى کنید از صغیره بپرهیزید و نگویید آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب!

این حرف در این‏جا باطل است.

حدّاقلّش این که همان کبیره را که انجام می‏دهى، یک بسم اللّه‏ بگو.

بسم اللّه‏ الرّحمن الرّحیم از روى اعتقاد نه از روى تمسخر!

همان کبیره را که انجام می ‏دهى باز مکروهات و صغائر را تا آن‏جا که یادت می آید، انجام نده،

یعنى به این مطلب پایبند باش تا لاابالى نشوى،

تا به مرتبه عصیان نرسى یا اگر عاصى هستى عصیانت اضافه نشود.

برگرفته از کتاب رضوان

استاد مجید جعفری تبار

حدیث اتق شر من احسنت الیه

امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند:

از شرّ کسی که به او احسان می کنی بر حذر باش.

(اتَّق شرِّ من احسنت الیه)

دهخدا تمثیل:

«گفت حق است این ولی ای سیبویه// اتق شر من احسنت الیه»

جلال‌الدین محمد بلخی مشابه: «سزای نیکی بدی است.»

مشابه: «با هرکه دوستی خود اظهار می‌کنم// خوابیده‌ دشمنی است که بیدار می‌کنم»

استاد جعفری تبار در توضیح این حدیث می فرمودند:

دنیا طلب ها از این جور جمله ها طوری استفاده می کنند که تو جیهی

برای خسّت و احتیاطات نابجای خودشان در خدمت به دیگران باشد

و مثلا می گویند چرا باید برای آدم های قدر نشناس کار کنیم؟! امّا

حضرت با این جمله می خواهند بفرمایند احسان کنید ولی بدانید

اکثر مردم ناسپاسی خواهند کرد.لذا فقط بخاطر رضای خداوند

کمک کنید و توقع کوچکترین تشکری را از کسی نداشته باشید.

شعر اتق شر من احسنت الیه از ملک الشعرای بهار

                   

یکی مرد خودخواه مغرور دون                            درافتاد روزی به تنگی درون

در آن تنگی و بستی آه کرد                                   رفیقی بر او رنج کوتاه کرد

رهاندش ز بیکاری و کار داد                                 فراوان درم داد و دینار داد

همش‌ نیکویی کرد و احسان نمود                            به نامرد نیکی و احسان چه سود

چنان کار آن سفله بالا گرفت                                 که بر جایگاه گزین جاگرفت

چو خودخواه‌ از آن‌ حالت‌ زار رست                       میان را به کین نکوکار بست

زمانه یکی بازی آورد راست                               که مرد نکوکار ازو کار خواست

در آغاز بیگانگی‌ها نمود                                     چو داد آشناییش رخ وانمود

بخندید چون زاری مرد دید                                 رخش سرخ شد چون رخش زرد دید

چنان لعب‌ها با جوانمرد باخت                               که ‌سوز درون ‌استخوانش گداخت

چنان خوار کردش بر انجمن                                کزان کار بگذشت و از خویشتن

بداندیش از آن شیوه سرمست شد                           که پیشش ولی نعم پست شد

یکی گفتش از آشنایان پار                                    که این شوخ‌چشمی چه بود ای نگار

بدو گفت یک‌ روز من پیش اوی                            بدان حال رفتم که زن پیش شوی

مراگرچه از مهربانی نواخت                                 ولی مهر او استخوانم گداخت

مرا خندهٔ گرم او سرد کرد                                    دوایش دلم را پر از درد کرد

به خودخواهی‌ام ضربتی خورد سخت                     بنالیدم از نابکاری بخت

که چون من کسی نزد چون او کسی                     به حاجت رود، ننگ باشد بسی

مرا گر همی راند با ضجرتی                             از آن به که بنواخت بی‌منتی

گرم دور می کرد بودم به‌آن                               که کامم روا کرد و منت نهان

نیارستم این غم ز دل بردنا                                 چنان ناخوشی را فرو خوردنا

شد احسان او لجهٔ بی‌کران                                 که‌ خودخواهیم غرق گشت اندر آن

پی رستن از آن غریونده زو                              زدم پنجه بر آن که بد پیشرو

فرو کردم او را و خود برشدم                             وز آن لجهٔ ژرف برتر شدم

نکوکاری او مرا خوار کرد                                نکو کرد و در معنی آزار کرد

ز خواهشگری تلخ شد کام من                            وز احسان او تیره فرجام من

چو آمد مرا نوبت چیرگی                                برستم از آن تلخی و تیرگی

چنان چاره کردم که دیدی تو نیز                        پی پاس ناموس نفس عزیز

بزرگان که نام نکو برده‌اند                                بجای بدی نیکوبی کرده‌اند

بزرگان ما! بخردی می‌کنند                                 بجای نکویی بدی می کنند

کسی کش بدی کرده‌ای‌، زینهار                       از او هیچ گه چشم نیکی مدار   

مشو ایمن ازکین و پاداشنش                                 فزون زان بدی نیکویی‌ها کنش

نکویی کن و مهربانی و داد                               بود کان بدی‌ها نیارد بهٔاد

چو تخم بدی درنشیند به دل                                   بروید ز دل همچو گندم ز گل

ز هر دانه‌ای هفت خوشه جهد                              ز هر خوشه صد تخم بیرون دهد

توگر با شریفی بدی کرده‌ای                                  چنان دان که نابخردی کرده‌ای

شریف از شرافت ببخشایدت                               ولی آن بدی خوی به‌جنگ آیدت

بسی با توپنجه به پنجه شود                               به صدگونه زو دلت رنجه شود

مگیر از فرومایگان دوستان                                که حنظل نکارند در بوستان

فرومایه بیگانه بهترکه دوست                               که دوری ز زنبور و کژدم نکوست

بهارا بترس از فرومایه مرد                                تو خود گر کسی گرد ناکس مگرد

ازین قطره تا قطرهٔ ناخدای                                          بود دوری از ناخدا تا خدای

امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند:

از شرّ کسی که به او احسان می کنی بر حذر باش.

(اتَّق شرِّ من احسنت الیه)

استاد جعفری تبار در توضیح این حدیث می فرمودند:

دنیا طلب ها از این جور جمله ها طوری استفاده می کنند که تو جیهی

برای خسّت و احتیاطات نابجای خودشان در خدمت به دیگران باشد

و مثلا می گویند چرا باید برای آدم های قدر نشناس کار کنیم؟! امّا

حضرت با این جمله می خواهند بفرمایند احسان کنید ولی بدانید

اکثر مردم ناسپاسی خواهند کرد.لذا فقط بخاطر رضای خداوند

کمک کنید و توقع کوچکترین تشکری را از کسی نداشته باشید.


پیامبر صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله مى ‏فرمایند:

سلمانُ مِنّا أهلَ البیت.

 در مورد هیچ کدام از اصحاب نفرمودند از ما اهل‏بیت است.

تعبیر «منّا» (از ما) زیاد است، امّا «منّا أهل ‏البیت» نیست.

از اهل بیت بودن، خیلى مقام بالایى است که ظاهرا فقط نسبت به سلمان چنین چیزى را فرموده‏ اند.

سلمان، با ایمان، با خدا، با ولایت، با ولىّ خود، عشقبازى مى‏کند.

سلمان از عمق وجودش می فهمد که اگر ولیّش چیزى خواست همان را باید انجام دهد.

«به مى سجّاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید».

برگرفته از کتاب رضوان

استاد مجید جعفری تبار

تنها نقطه ی مبنایی و اصلی شکست ها

 در نخواستن است،

چنانکه تمام درمان و یگانه نکته ی

اساسی و زیربنایی پیروزی ها

در خواستن می باشد.

خواستن

عالِم راستین کسى نیست که هر چه از او بپرسى،

بگوید مى‏دانم، یا جواب بدهد،

عالِم راستین کسى است که در بعضى موارد هم مى‏گوید نمی‏دانم، بگذارید فکر کنم.

این عالِمِ واقعى است

و الاّ کسى که هر چه بپرسى یک جوابى مى‏دهد باید قدرى در علمش تردید کرد.

برگرفته از کتاب رضوان

استاد مجید جعفری تبار

حزب اللّهى واقعى به هیچ وجه با دشمن خدا و رسول دوستى نمى‏کند،

هرچند این دشمن خدا و رسول برادرش باشد، پدرش باشد یا قوم و خویشش باشد!

این حزب اللّه‏ واقعى است که قرآن یک‏بار در آیه آخر سوره مجادله و یک بار در آیه 56 سوره مبارکه مائده معرّفى فرموده است:

«وَمَن یَتَوَلَّ اللّه‏ُ وَرَسُولَهُ وَالَّذینَ ءآمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللّه‏ِ هُمُ الغالِبُون»؛

در انتهاى آیه سوره مجادله نیز می فرماید

«... اُولئِکَ حَزْبَ اللّه‏ِ أَلا إِنَّ حَزْبَ اللّه‏ِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» و ویژگى هایى را از حزب اللّهى واقعى بیان مى‏کند.

لَّا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ‌ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّـهَ وَرَ‌سُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَ‌تَهُمْ ۚ أُولَـٰئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ وَأَیَّدَهُم بِرُ‌وحٍ مِّنْهُ ۖ وَیُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِ‌ی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ‌ خَالِدِینَ فِیهَا ۚ رَ‌ضِیَ اللَّـهُ عَنْهُمْ وَرَ‌ضُوا عَنْهُ ۚ أُولَـٰئِکَ حِزْبُ اللَّـهِ ۚ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّـهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿مجادله ٢٢

برگرفته ازکتاب رضوان

استاد مجید جعفری تبار

إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُ‌وا فَإِذَا هُم مُّبْصِرُ‌ونَ

خداوند در قرآن کریم می فرماید:

" خصیصه ای که متقّین دارند این است که اگر شیطان ها آنان را احاطه کردند، گول نمی خورد و خود ار متذکّر می شوند؛"

که مقصود از شیطان، شیطان انسی است. یعنی اگر مردم اجتماع کنند و چیزی را بگویند هیچ توجّهی نمی کنند.

کسی که سخن مردم را حجّت نمی داند درجه ای از بصیرت را داراست.

استاد مجید جعفری تبار

( در توضیح آیه ی 201سوره مبارکه ی اعراف)

درجه ای از بصیرت

در کوچکی پای سخننان و منبرهای زیادی نشستم، امّا کمتر شنیدم که از اصل وجود خدا و اثبات ذات مقدّسش سخن گفته شود.اصل خدا و معاد و وحی و نبوّت و امامت و ده ها مسأله ریز و درشت دیگر، آن چنان که باید، برای برخی از اهل قلم و سخن جا نیفتاده است!

با این وجود نباید انتظار داشت که شنوندگان ایمان راسخ بیابند؛ علی الخصوص که عمده ی انذارهای ما راجع به قبر و قیامت و جهنّم، و تبشیر هایمان در باب بهشت و حورالعین و امثال آن است.

ما نقطه آغاز سلوک وتوجّه به تقوا و معنوّیت را گم کرده ایم.

من در مطالعات قرآنی و روایی به این نتیجه و باور رسیده ام. آن یقین و باور این است که : 

اولین و مهم ترین و لازم ترین گام رشد و کمال معنوی،« انسانیّت و حرّیّت » است.

این عقیده، خلاصه ی پیام قرآن و معصومین وحکیمان و عارفان واقعی است.

نگاهی به جمله ی مشهور حضرت سیدالشهداء علیه السلام، بکنید:

« ان لم یکن لکم دینٌ و کنتم تخافون المعاد فکونو أحرار فی دُنیاکم»؛

« اگر دین ندارید و از معاد نمی ترسید، پس لااقل در همین دنیای کنونی خودتان، آزاده و انسان باشید».

یعنی اوّلا لازمه ی حریّت و انسانیّت، دینداری نیست؛و ثانیاً حریّت و انسانیّت، زمینه لازم دین است.

 

توگویی که حضرت علیه السلام چنین می فرمایند که :

« من نمی گویم چون خودم ( یعنی همچون امام حسین علیه السلام) به تمام دین و خدا و معاد و غیره پای بند و معتقد باشید؛ امّا لااقل همان نقطه آغاز دین و دینداری را داشته باشید».

سوره ی ماعون یکی از سوره های کوچک آخر قرآن است.

آیا تا بحال به این سوره ی مبارکه از این منظر نگریسته ایم؟

انسانیّت و حریّت سر آغاز سلوک

استاد مجید جعفری تبار 1382

آیات ششم و هفتم سوره مبارکه حجرات می فرماید:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَن تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ ﴿٦

وَاعْلَمُوا أَنَّ فِیکُمْ رَ‌سُولَ اللَّـهِ ۚ لَوْ یُطِیعُکُمْ فِی کَثِیرٍ‌ مِّنَ الْأَمْرِ‌ لَعَنِتُّمْ وَلَـٰکِنَّ اللَّـهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَکَرَّ‌هَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ‌ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْیَانَ ۚ أُولَـٰئِکَ هُمُ الرَّ‌اشِدُونَ ﴿٧

اگر فاسقى براى شما خبر آورد قبول نکنید و تبیّن کنیدو بدانید که در میان شما رسول خدا هست.

اگر خبرى از سوی فاسقان و خبیثان آمد و در جامعه پخش شد و مردم از روى بى‏ بصیرتى یا از روى خباثت این خبر را پذیرفتند و عکس العمل هم نشان دادند،

در این شرایط، ما که معدود و کم تعداد هستیم چه کنیم؟

خداوند در آیه ششم  سوره مبارکه حجرات مى‏فرماید:

اى مؤمنین اگر فاسقى براى شما خبر آورد قبول نکنید، بلکه تبیّن و تحقیق کنید که آیا آن خبر درست است یا نه؟

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَن تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ ﴿٦

آنچه از ظاهر آیه برمی ‏آید این است که آیه درصدد بیان نبأ فاسق است نه در صدد بیان نبأ عادل، پس این که آیا اگر عادل آمد بپذیریم یا نه و حرف دیگرى است.

البتّه مىیشود احتمالِ زیاد داد که آیه در صدد بیان این نیز هست و وقتی می فرماید:

خبر فاسق را نپذیر یعنى خبر عادل را بپذیر.

امّا در این صورت هم باید حواسمان باشد که ما نبأ و خبر عادل را مى‏ پذیریم نه برداشتش را.

اکثر چیزهایى که عادل براى ما نقل می ‏کند نبأ و خبر نیست بلکه برداشت خودش است.

برگرفته از کتاب رضوان

استاد مجید جعفری تبار

ما باید بیش از این که مردم را 

از قبر و فشار قبر و برزخ و قیامت و جهنّم بترسانیم،

آنها را به انسانیت دعوت کنیم.

برگرفته از متن انسانیت و حریت سر آغاز سلوک

استاد مجید جعفری تبار

عدالت، نسبت به شخص باید احراز شود تا بگوییم فلان شخص عادل است،

همان‏طور که فسق، نسبت به شخص باید احراز شود تا ما بگوییم فلانى فاسق است.

این طور نیست که اگر از کسى فسقى ندیدیم بتوانیم حمل بر عدالت کنیم!

ملکه عدالت خیلى بالاتر و والاتر از این حرف‏هاست که اگر شما فسقى از کسى ندیده‏اید، بگویید او عادل است.

عدالت باید احراز شود آن هم توسّطِ کسى که عدالت‏شناس باشد و ملکه عدالت را بشناسد.

وقتى ما ندیده‏ایم، دلیل نیست بر این که او فاسق نیست، على الخصوص در مورد فُسّاقِ متبحّر و ماهر اساسا فسقشان راطورى انجام مى‏دهند که کسى نمیبیند و در واقع آن فُسّاقى که ما فسقشان را دیده ‏ایم عمدةً بهتر از آن فسّاقى هستند که فسقشان را ندیده‏ایم زیرا کمى ساده هستند و نتوانسته‏اند فسقشان را کتمان کنند!

یعنى اتّفاقا آن‏هایى که حتما ذرّه‏اى ملکه عدالت ندارند عمدةً در ظاهر، عادل نشان مى‏دهند و فسقى از خودشان نشان نمى‏دهند.

متّقى نباید فریب این چیزها را بخورد:

«إِنَّ الَّذینَ اتَّقَوا إذا مَسَّهُم طائِفٌ مِنَ الشَّیطانِ تَذَکَّروا فَإذا هُم مُبْصِرُون»

برگرفته از کتاب رضوان

استاد مجید جغفری تبار

حذف یا تعدیل مظاهر دنیوی، در عین حال که سخت است، لکن نسبت به مسئله ای که ویژه نفس است، آنچنان چیزی نیست.

فرض کنیم که پست ترین رذیله دنیا که همانا جاه طلبی است، کنار رفته است.

یعنی ما دنبال پُست و مقام اجتماعی و دنیوی نیستیم و ... آیا این پایان راه است و آیا ما عبد صالحی شده ایم و در طریق رضای خداوندی قرار داریم؟ قطعاً چنین نیست!!!
معمولاً آدمیان نمی توانند زیر بار یک شیء خاص بروند.

آدم های معمولی که هیچ؛ حتی انسان های معدودی که توانسته اند با اراده و ... حب الدنیا را کنار نهند، بعضاً و یا شاید هم غالباً زیر بار شیء خاص نمی روند یعنی حتی اگر لازم باشد که برای کسب رشد و کمال زیر آن بار بروند، باز هم نمی روند.

حال این شیء خاص چیست؟

که اگر یگانه شرط رشد و کمال و قرب و وصول ما به مرتبه رضا باشد، باز هم غالباً آن را پذیرا نیستیم و زیر بار آن نمی رویم؟!

وَ قَالَ علیه السلام

اَلزُّهْدُ کُلُّهُ بَیْنَ کَلِمَتَیْنِ مِنَ اَلْقُرْآنِ قَالَ اَللَّهُ سُبْحَانَهُ لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ وَ مَنْ لَمْ یَأْسَ عَلَى اَلْمَاضِی وَ لَمْ یَفْرَحْ بِالْآتِی فَقَدْ أَخَذَ اَلزُّهْدَ بِطَرَفَیْهِ
حکمت ۴۳۹ تعریف زهد و پارسایى
و درود خدا بر او، فرمود:

زهد بین دو کلمه از قرآن است، که خداى سبحان فرمود: «تا بر آنچه از دست شما رفته حسرت نخورید، و به آنچه به شما رسیده شادمان مباشید» کسى که بر گذشته افسوس نخورد، و به آینده شادمان نباشد، همه جوانب زهد را رعایت کرده است.

وقتی حب الدنیا کنار نهاده شد، پس هر چهار مظهر دنیا (حب جاه، حب ثروت، بطن و شهوت) اصلاح گردیده است؛ حب جاه و ثروت از بین می رود و عنان بطن و شهوت در دست ماست.

آیا با این حال باز هم چیزی باقی میماند؟

آری؛ خود ما که تعبیر به نفس می شود.

ما حب الدنیا را منهای وجود خودمان در نظر گرفته بودیم، یعنی به هر آنچه غیر از خویشتنمان است نگریسته بودیم و حذف شدنی ها را حذف نمودیم و آنچه باید به اعتدال می رساندیم رساندیم. 

مظاهر دنیوی چهار چیز است: 

جاه و ثروت، بطن و شهوت.

جاه طلبی و مال دوستی نباید مطلقاً در وجود کسی که طالب کمال است باشد.

ما باید دنبال زندگی پاک و سالم خود باشیم و اگر رضای خداوند حکیم بود، هر چه میزان از جاه و موقعیت و قدرت اجتماعی که برای ما حاصل شد، و هر مقدار مال و ملک و ثروتی که به دستمان آمد، به همان مبلغ و اندازه راضی باشیم و دل به ذره ای بیش از آن ندوزیم.

وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّـهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ ۚ لِّلرِّ‌جَالِ نَصِیبٌ مِّمَّا اکْتَسَبُوا ۖ وَلِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِّمَّا اکْتَسَبْنَ ۚ وَاسْأَلُوا اللَّـهَ مِن فَضْلِهِ ۗ إِنَّ اللَّـهَ کَانَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا(سوره نساء-آیه 32)

اما دو مظهر دیگر دنیوی یعنی بطن و شهوت را باید در حد مشروع و درست داشته باشیم. حذف این دو اگر امکان داشته باشد، امری ناصواب است. هنر واقعی آنجایی است که غریزه هر دو در وجودمان باشد و میل درونی داشته باشیم اما افسار آن غرائز را خود به دست بگیریم.

 دریغ که اصطلاح زُهد همچون بسیاری کلمات در اذهان ما به صورت خطا جا افتاده است.

معمولا وقتی کلمه زهد و زاهد به میان می آید، در تصور ما یک انسان لاغر اندام و با لباس های پاره و زندگی ساده نقش می بندد! این زهد واقعی نیست! زیباترین و دقیقترین معنای زهد در حدیثی از امیرالمؤمنین علیه السلام آمده است که حضرت زهد را عمل به این آیه می دانند:

«لِّکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَىٰ مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَ‌حُوا بِمَا آتَاکُمْ ۗ وَاللَّـهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ‌» (حدید - 23)

{اگر چیزی را از دست دادید، ناراحت و غمگین نباشید؛ و اگر چیزی را بدست آوردید و خدا به شما مرحمت فرمود، شاد نبوده و مغرور نشوید.}

حال می رسیم به ام الخبائث، حب النفس!

(لازم به ذکر است = در روایت شریف آمده است: حب الدنیا رأس کل الخطیئه؛ قرآن و اهل بیت و حکیمان مطابق فهم و ظرف جمیع مخاطبین صحبت می کنند. ریا و حب الدنیا برای همگان قابل درک است، اما نفس! چیزی است که اساسا شناخت و چیستی آن برای اکثریت ادمیان دور از درک و فهم استچه رسد به مرحله عملی اصلاح و رشد!)

ادامه دارد ... انشاء الله ...

بر گرفته از کتاب رضوان

استاد مجید جعفری تبار

رفعِ رذائل و کسبِ فضائل


معتقدیم که در راه رشد باید اول رذایل را کنار زد و سپس فضایل را گرفت.

البته غرض ترکِ کل فضائل در دوران ترک رذایل نیست، که باید واجبات را انجام داد هر چند حکمتش را نفهمیم و خاصیتش را درک نکنیم.


به هر حال، رفع رذائل، مقدم بر کسب فضائل است.


شاید بتوان به نحوی تمام راه رشد و کمال و رضا و رضوان را در همین دو شیء خلاصه نمود: دفع و رفع رذائل، اخذ و کسب فضائل.


اگر پیش از رفع رزائل به اخذ و کسب فضائل بپردازیم دقیقا همچون کج نهادن خشت اول است

که «خشت اول چون نهد معمار کج/تا ثریا میرود دیوار کج». 

سی و سومین آیه از سی و سومین سوره قرآن کریم در مورد بالاترین کسانی است که در مقام رضا و رضوان قرار دارند:

«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» (احزاب-33) 


از میان این 33 مورد چند مورد را با هم مرور می کنیم (باشد که رستگار شویم):

قَالَ اللَّـهُ هَـٰذَا یَوْمُ یَنفَعُ الصَّادِقِینَ صِدْقُهُمْ ۚ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِ‌ی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ‌ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ۚ رَّ‌ضِیَ اللَّـهُ عَنْهُمْ وَرَ‌ضُوا عَنْهُ ۚ ذَٰلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ
«خدا فرمود: امروز آن روزی است که راستی و راستگویی راستگویان و راست قامتان و درست کرداران، برای آنان سود می کند و منفعت بسیار می بخشد. انان را باغ ها و بهشت هایی است که از زیر آنها و اشجارش جوی هایی روان اسن و ایشان برای همیشه در آن جنات، جاویدانند و خداوند از ایشان خشنود است و آنان نیز از خدای خویش راضی و سپاسگذارند. آری این است آن رستگاری بزرگ»  (مائده-119)

در آیه پانزدهم سوره حجرات به طور جامع و کامل صادقین بیان می فرماید؛

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّـهِ وَرَ‌سُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْ‌تَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّـهِ ۚ أُولَـٰئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ
«قطعاً و یقیناً مومنان راستین کسانی هستند که ایمان به خدا و پیامبرش آورده و در این ایمان خود نیز هیچگونه تردیدی ننموده و با مال و جان در راه خدا تلاش و مجاهدت کنند. اینانند که راست می گویند».


یعنی اگر غیر اینان، اگر ادعای ایمان واقعی نمایند دروغگو هستند:

ادامه "ارکان اربعه ایمان"

سوال: حال چگونه می توان به مقام رضوان نائل شد؟


پاسخ: اولاً به همه عزیزان نصیحت می شود که بیایید دنیا را بر خود سخت نگیریم و کاه

را کوه نکنیم و از واضحات سوال ننماییم.با اراده جدی می توان به درگاه مقام رضارسید.

اما بدانیم

امیر المؤمنین علیٌّ علیه‏السلام


الإیمانُ على أربَعةِ أرْکانٍ:

 التَّوکُّلُ على اللّه،

والتَّفْویضُ إلى اللّه ،

والتَّسْلیمُ لأمرِ اللّه ،

والرِّضا بِقَضاءِ اللّه.


بحار الأنوار : 78 / 63 / 154 منتخب میزان الحکمة : 58

ارکان اربعه "ایمان"

در حدیثی شریف (جامع الاخبار-مستدرک الوسایل-اصول کافی-بحارالانوار) آمده است که:
«ایمان دارای چهار رکن و پایه و چهار مرحله و مرتبت است؛

مرتبه اولی توکل نمودن بر خدا؛

مرتبه ثانیه سپردن همه کارهای خویش به دست خداوند بزرگ؛

مرحله ثالثه از عمق وجود تسلیم امر و خواسته خداوند بودن؛

مرحله رابعه خشنودی به هر آنچه خدا برای ما بخواهد.»

کتاب رضوان

استاد مجید جعفری تبار



ارکان اربعه ایمان

دلم گرفته خدا را

   تو دلگشایی کن

   من آمدم به امیدت

     تو هم خدایی کن



فراموشی و دنیا محوری است که آدمی را

خودنگر کرده، گستره ی رحمت هستی را نادیده گرفته و

همه چیز را یرای خود می خواهد و می طلبد،

تا جایی که اکثر آدمیان حاضرند سعادت خویشتن را

به قیمت شقاوت دیگران تأمین نمایند.

استاد مجید جعفری تبار



جنگ نرم؛ یعنی جنگ به وسیله‌ی ابزارهای فرهنگی، به وسیله‌ی نفوذ، به وسیله‌ی دروغ، به وسیله‌ی شایعه‌پراکنی؛ با ابزارهای پیشرفته‌ای که امروز وجود دارد، ابزارهای ارتباطیای که ده سال قبل و پانزده سال قبل و سی سال قبل نبود، امروز گسترش پیدا کرده. جنگ نرم یعنی ایجاد تردید در دلها و ذهنهای مردم.

مقام معظم رهبری


پیامبر صلوات الله می فرمایند:

آن کس نزد خدا محبوب تر است که

برای بندگان سودمندتر است.

نهج الفصاحه ص15


                            

قرآن می گوید شما حق را بگویید و دنبال حق باشید،

» وَلَو علی انفسکم أو الوالدینِ وَ الاقربینَ«

سوره مبارکه نساء آیه 135

)هر چند به زیان خودتان یا پدر و مادر و خویشاوندان باشد.(  

امّا خیلی ها اینگونه نیستند.

خیلی کم کسی پیدا می شود که اگر مطلبِ

حقی را به او گفتی بپذیرد.

استاد مجید جعفری تبار


                                

اراده نعمتی بسیار قوی در وجود تک تک انسان هاست.

همه ی خوبی ها و کمالات را می توان با یک ارده محکم،

کسب نمود؛ و همه ی بدی ها را با اراده جدّی و استوار

می توان رفع و دفع کرد.

استاد مجید جعفری تبار





حیوانیّت بشَر، او را به حیوانات می خواند و انسانیّتِ او

دعوت کننده ای به طریق خوبی و حقیقت است.

اگر ما نیز چون بهائم فقط بخوریم و

بخوابیم و شهوت رانی کنیم و یا چون

درندگان، به حریم دیگران تجاوز کرده و

بدریم و نابود کنیم، پس ما را چه تفاوتی با

حیوانات است؟!

استاد مجید جعفری تبار


هر جایی که

قدرت اجتماعی یا اقتصادی هست،

چه برحق باشد و چه باطل،

مگسان دور شیرینی نیز کثیرند.

استاد مجید جعفری تبار


بحث کردن با انسانِ بد ذات و خبیث فایده ای ندارد چرا که اصلاً غَرَض او رشد نیست.
اگر با او بحث کنی یا می خواهد از تو نقطه ضعف به دست بیاورد، یا نقطه قوّت؛ نقطه ضعف به دست بیاورد تا علیه خودت استفاده کند یا از تو چیزهایی یاد بگیرد تا در جای دیگر بفروشد! 
بسیارند کسانی که اینگونه اند.

استاد مجید جعفری تبار

بحث