رضوان

آخرین اثر مکتوب استاد مجید جعفری تبار

رضوان

آخرین اثر مکتوب استاد مجید جعفری تبار

۴۴ مطلب با موضوع «رضوان» ثبت شده است

همۀ مردم اعتقاد و ایمان دارند.

مهّم، متعلِّقِ ایمان و مُعتَقَدِ آدمیان است که اگر به خدا و انسانیّت و حرّیّت و معنویّت و رسالت و امامت و حساب و کتاب و حقّانیّتِ معاد و .... اعتقاد و ایمان داشته باشند، حقّ و ارزنده است؛

و إلّا فلا وقتی عاشقِ کسی هستیم ویا آنگاه که به مبانی و مطالبی مبنایی اعتقاد و ایمان داریم،

اگر حُبِّ جاه و ثروت داشته باشیم و یا اگر حبِّ بطن و شهوت در غیر از مجاری خودش باشد، یقیناً عشق و ایمانمان متزلزل می گردد. 

کتاب رضوان

استاد مجید جعفری تبار

سی وسومین آیه از سی وسومین سورۀ قرآن کریم،

در مورد بالاترین کسانی است که در مقام رضا و رضوان قرار دارند:

" إنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَـنکُمُ الرِّجسَ أهل البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهیراً".

امّا آنچه برای من و شما قابلِ وصول و درک و هضم نیست، عصمتِ این بزرگواران است.

پس منهای عصمت، به تمامِ درجات و مقاماتی که عصمتِ طاهره رسیده اند، ما نیز می توانیم برسیم و برسانیم.

استاد مجید جعفری تبار

کتاب رضوان

اینکه علیّ بن أبیطالب در حالی که امپراطورِ بزرگترین قدرتِ روی کُرۀ زمین بود،

عادل بود و شخصاً به محرومین و بی بضاعتان رسیدگی می کرد و زندگیش بسیار ساده و فقیرانه و بدونِ ذرهّ ای تشریفات بود و غالباً نانِ خشک و نمک می خورد،

اینها و چیزهایی از این قبیل،

بهیچوجه ناشی از عصمتِ حضرتش نبود و حتّی ناشی از مقامِ رضا نیز نبود؛

بلکه صرفاً از این جهت بود که او انسانِ حُرّ بود.

کتاب رضوان 

استاد مجید جعفری تبار

... مقام رضا بالاترین مقامی است که ماسوی الله را إمکانِ وصول به آن است. حتّی جان و جنس و خمیر مایۀ عصمت نیز رضا می باشد. ...

یعنی اینکه واقعاً خدا را به خاطرِ خودِ خداوند، عبادت و إطاعت می نمایند و عاشقند. ...

کتاب رضوان 

استاد مجید جعفری تبار

خرافات و اسلام

خرافات و اعمال و اعتقاداتِ عجیب و غریبی در میان همه فرقه های مسلمانان، به اسلام نسبت داده شده است که حقّا و انصافاً، اسلام واقعی مبرّا از آنهاست.

باید بصیر باشیم و از فؤاد و فطرتِ خویش بهره بگیریم و هرچیزی را بدونِ پشتوانه محکمِ عقلائی و فطری و وجدانی و عقلی و نقلی نپذیریم.

استاد مجید جعفری تبار 

کتاب رضوان

وقتی کافِر را صرفاً نقطۀ مقابلِ مؤمن بدانیم خیالِ خود را راحت کرده ایم که مقصود، ما نیستیم !

امّا اگر بدانیم که در خیلی موارد، شاید لغتِ کافِر در قبالِ شاکِر باشد،

آنگاه قدری تکان خورده و خود را جمع می کنیم.

به احتمالِ قریب به یقین، در اینجا مقصود، کسانی هستند که به نوعی مشمولِ لغتِ مُسلِمین و یا مؤمنین می شوند،

امّا مسلمان یا مؤمنی هستند که کُفرانِ نعمت می کنند و خدا آنان را دوست ندارد.

استاد مجید جعفری تبار

کتاب رضوان

-أهل توکّل

در تمامِ امورِ عادیِ زندگیِ خویش، خدا را مدّنظر دارند و کارهایشان را هم محکم و جدّی و با محاسباتِ دقیق و صحیح آغاز می نمایند و هم در آغازِ هر کار، خدای بزرگ را می طلبند که یاری فرماید.

-أهل تفویض

تمامِ ریز و درشتِ کارهایش را مطابقِ دستوراتِ خداوند إجرا نماید و برای تحقّقِ این امر، طرقِ مختلفی را طی می کند و زحمت می کشد تا هر کاری و هر گفتاری و هر رفتار و اندیشه ای طبقِ موازینِ إلهی و شرع مقدّس باشد. یکایکِ امور را بر اساس أوامرِ إلهی تنظیم می نمایند و به اصطلاح، امور خویش را به خداوند بزرگ تفویض می کنند.

-أهل تسلیم

در قبالِ تمامِ أوامر و نواهیِ إلهی و در مقابلِ همۀ ثمرات و نتایجی که به بار می آید، تسلیم هستند.

-أهل رضا

از عمقِ وجود به هر آنچه فی سبیل الله پیش آید، خشنود می باشند. هرقدر هم برای دیگران سخت و طاقت فرسا باشد، برای اینان شیرین است. و أصلاً در مقابلِ حضرتِ معشوق، خودی نمی بیند تا آنکه چیزی را برای خود بداند. همه چیز، اوست.

استاد مجید جعفری تبار

کتاب رضوان

...همۀ آدمیان این قوه را دارند که در این جرگه وارد شوند؛

امّا دریغ که مظاهر أربعۀ دنیا یعنی جاه و ثروت و بطن و شهوت نمی گذارد که افراد بدین امور بیندیشند  و در این وادی سیر و طی نمایند. ...

استاد مجید جعفری تبار

کتاب رضوان

اگر فرض کنیم که جمعیّتِ امروزِ أرض، هفت میلیارد نفر است – که نیست-، فقط یک درصدِ این تعداد، به معنویّت و عُقبی و حقیقت کار دارند و جویای آنند.

یعنی هفتاد میلیون نفر.

از این عدد نیز فقط یک درصد هستند که با کتابِ آسمانی و وحیانیِ قرآن سر و کار دارند.

یعنی هفتصد هزار نفر.

از این تعداد نیز فقط یک درصد هستند که در قرآن تدبّر می کنند و جویایِ فهمِ  پیام ها و إبلاغات و معانیِ این کتابِ عزیزند.

یعنی هفت هزار نفر.

از این جمع قلیل نیز (آن هم با در نظر گرفتن بالاترین احتمالات)،

فقط و فقط یک درصد می باشند که به نتیجۀ تدبّر و درکِ خویش از معانیِ آیات الله عمل می نمایند.

یعنی هفتاد نفر.

کتاب رضوان

استاد مجید جعفری تبار

آن واقعیّتِ ناهنجار، این است که در همیشۀ تاریخ، أکثریّتِ قاطعِ آدمیان به معنویّت و عُقبی اعتنایی ندارند.

شاید فقط یک درصدِ انسان ها در باطن و واقعِ خویش و نه در صورتِ ظاهر و ریاکارانه، در پیِ حقیقت و معنویّت  وانسانیّت و حُریّت و معرفت می باشند.

از این یک درصد نیز دسته ای بسیار اندک – شاید یک درصد- هستند که در این چهارده قرنِ اخیر، به کتابِ قرآن اعتنایی داشته و گاهی آن را می خوانند.

از این گروهِ ناچیز نیز، شاید فقط یک درصد هستند که به ثمرۀ فهم و تدّبرِ خویش واقعاً عمل می کنند.

قرآن برای همین دستۀ قلیلِ أخیر است که می تواند نور و کتاب مبین و شِفاء و رحمت و ... باشد. 

کتاب رضوان

استاد مجید جعفری تبار

فریب نخورى فکر کنى آن چه کسب کرده‏اى از توست!

بل که این خداست که به تو فضل مى‏ کند یا ولىّ خداست که من عند اللّه‏ و بإذن اللّه‏، از جانب خدا و به اذن خدا، به تو فضل مى‏ کند. 

کتاب رضوان

استاد مجید جعفری تبار

وقتی چیزی به دست می آورید مغرور نشوید.

چون هم در مادّیات و هم در معنویّات وقتى چیزى به دست آدم مى‏ آید، قیافه مى‏گیرد و خیال مى‏کند خبرى است!!

در مادّیات مى ‏رسد به جایى که مثل قارون مغرور مى‏شود و مى‏گوید: «إِنَّما اوتیته عَلى عِلْمٍ عِنْدى». این همان قیافه‏ گرفتن است که مى‏ گوید این را خودم بدست آوردم.

در معنویات و در خیلى چیزها همین طور است که آدم وقتى هر چیزى که مثبت است بدست مى‏ آورد، به این‏که خودش را ببازد خیلى نزدیک مى ‏شود.

لذا در سوره مبارکه حدید مى ‏فرماید: «لاتَفْرَحُوا بِما ءآتَاکُمْ»

از آن چه خدا به شما مى‏ دهد و شما کسب مى‏ کنید شاد نشوید، زیرا شادى غفلت است.

اگر چیزى را هم از دست مى ‏دهید، ناراحت نشوید:

«لاتَأْسَوا عَلى مَافَاتَکُمْ وَلاتَفْرَحُوا بِما ءآتَاکُمْ»

کتاب رضوان

استاد مجید جعفری تبار

طبق آیات ششم تا شانزدهم سوره مبارکه حجرات برادر مؤمن نسبت به برادر مؤمنش حتّى در مورد آن چه به چشم خودش دیده است، نباید خبر فاسق را قبول کند.

قید «برادر مؤمن»، خیلى مهم است، همه این حرف‏ها براى «مؤمن» است، نه منافق، نه کافر، نه مشرک و نه مُلحد. نسبت به برادر مؤمن نباید حالت جنگ و منازعه و مقاتله پیش بیاید.

نه تنها خودت نباید مقاتله کنى بلکه اگر دیدى او دارد با فرد سوّمى مقاتله مى ‏کند باید صلحلشان بدهى

و در مرتبه بعد حقّ ندارى حتّى پُشت سرش حرف بزنى و نسبت به او بدگویى کنى؛

نه تنها حق ندارى نسبت به او بدگویى کنى، بلکه اصلاً حقّ ندارى در ذهن خودت نسبت به او تصوّر بدى بکنى.

این ترتیب منطقى است که از آیه شش و صراحتا تا آیه دوازده، پیش مى‏ آید تا جایى که اصلاً نسبت به برادر مؤمنت فکرِ بد هم نباید بکنى.

کتاب رضوان

استاد مجید جعفری تبار

شاید به نحوی نیز بتوان تمامِ راه وَ رشد و کمال و قرب و معنویّت و روحانیّت وَ در درجات أعلی و أکمل، رضا و رضوان
را در همین دو شیئ خلاصه نمود:
 
دفع و رفعِ رذائل، أخذ و کسبِ فضائل.

 کتاب رضوان

استاد مجید جعفری تبار

شما به کسانى که قبولشان دارید یا کسى که قبولش دارید نگاه کنید،

ببینید آیا این گونه قبولش دارید یا نه؟

در عمق وجودتان تا جایى قبولش دارید که شما را تحویل بگیرد و در رفتارهایش به نظر شما بین شما و دیگران تفاوتى نگذارد یا بل‏که شما را بیشتر تحویل بگیرد؟

ارادت‏هاى اکثر ما این‏طور است. کم کسى پیدا مى ‏شود که اگر بفهمد رضاى معشوقش در ندیدن اوست، با عمق وجود بپذیرد.

یا اگر بفهمد رضاى معشوق در این است که عاشق را در جهنّم بیاندازد،

مثل امیرالمؤمنین علیه‏ السلام بپذیرد:

هَبْنى صَبَرْتُ عَلى عَذابِکَ فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَلى فِراقِکَ. کمتر عاشقى پیدا مى ‏شود که این‏گونه باشد. 

کتاب رضوان

استاد مجید جعفری تبار

متأسّفانه حقیقت و واقعیّت تلخی وجود دارد و باید آن را دانست و باور کرد و به دنبال این دانستن و باور کردن است که می‌توانیم بیشتر و بهتر و

دقیق تر و عمیق تر به تکالیفمان عمل نموده و خویشتن را به صلاح و جامعه و دیگران را به اصلاح بخوانیم و برسانیم. 

آن واقعیّت ناهنجار این است که در همیشۀ تاریخ، اکثریّت قاطع آدمیان به معنویّت و عقبی اعتنایی ندارند.

شاید فقط یک درصد انسانها در باطن و واقع خویش و نه در صورت ظاهر و ریا کارانه، در پی حقیقت و معنویّت و انسانیّت و حرّیّت و معرفت می‌باشند.

از این یک درصد نیز دسته‌ای بسیار اندک - شاید یک درصد - هستند که در این چهارده قرن اخیر، به کتاب قرآن اعتنایی داشته و گاهی آن را می‌خوانند.

از این دستۀ اندک نیز درصد ناچیزی هستند که به دنبال فهم معانی و پیام های کتاب الله الکریم می‌باشند و مابقی یه قرائت ظواهر الفاظش بسنده می‌کنند.

از این گروه ناچیز نیز، شاید فقط یک درصد هستند که به ثمرۀ فهم و تدبّر خویش واقعاً عمل می‌کنند.

قرآن برای همین دستۀ قلیل اخیر است که می‌تواند نور و کتاب مبین و شفاء و رحمت و ..... باشد.

استاد مجید جعفری تبار
قسمتی از کتاب رضوان

درونیات من و شما هم قابل کنترل است.

مانند آنجا که مى‏ فرماید:

«إجْتَنِبُوا کَثیرا مِنَ الظَّن» از ظن سوء بپرهیزید.

پس درونیات ما قابل کنترل است و باید اراده کنیم و کنترل کنیم.

کتاب رضوان

استاد مجید جعفری تبار

در این‏که ما باید حرکت اوّل را انجام بدهیم، شکّى نیست و تا حرکت نکنیم برکتى ایجاد نمى‏ شود:

«لَیْسَ لِلاْءِنْسانِ إلاّ ماسَعى».

شکّى نیست که ما باید نقطه آغاز و آن اخگرِ اوّل را ایجاد کنیم امّا شعله‏ ور شدنش مِنْ عِند اللّه‏ است:

«ما أصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللّه‏»، اگر ما گام اوّل را برویم، خدا دستِ ما را مى‏ گیرد.

 

کتاب رضوان

استاد مجید جعفری تبار

خودتان را محاسبه کنید.

اگر به خودتان نگاه کنید، مى ‏بیند بسیارى از حُبّ‏هاى ما به خودمان است!

چون خودم را دوست دارم چون فعلاً او به حدّ من مى‏ خورد، من هم دوستش دارم و خیال مى ‏کنم او را دوست دارم،

در صورتى که او را دوست ندارم بل‏که خودم را دوست دارم و فعلاً او مطابق میلِ من است!

مدّتى مى ‏گذرد و وضع از این تطابق درمى ‏آید و دیگر آرام ‏آرام برایمان عادى مى‏ شود و بعد هم دل به هم زن مى‏ شود!!

آن طور مى‏ شود که مى ‏گوید:

کُلُّ جَدیدٍ لَذَة! یا  فى کُلِّ جَدیدٍ لَذّة! باید دنبال جدید گشت!


کتاب رضوان

استاد مجید جعفری تبار

عزیزان! تمامِ رذائل در سه رذیله اصلی خلاصه میشود.

اگر کسی همّت کند و این سه رذیله را از خود براند،

 یقیناً هیچگونه رذیله ای در وجودش نخواهد بود.

این سه رذیله عبارتند از:

ریاء، حبّ دنیا، حبّ نفس.

حبّ نفس از همه رذائل، بدتر و خُردکننده تر است. بعد از حبّ نفس، حبّ دنیا قرار دارد و نهایةً نیز ریاء.


قسمتی از کتاب رضوان

استاد مجید جعفری تبار

عزیزان توجّه فرمایند که کاتبِ این متن، بارها و بارها بیان نموده است:

در جهتِ معرفت الله و عرفانِ نظری، 

هیچ متنی به کمال و جامعیّتِ سوره کریمه "جاثیه"، 

و در بُعد زهد واقعی و عرفانِ عملی، 

هیچ متنی واجدِ جامعیّت و کمالِ سوره منور "حجرات" نیست.


قسمتی از کتاب  رضوان

استاد مجید جعفری تبار

در سوره حجرات، برای صادقین، أوصاف و قیودی را بیان میفرماید که اگر همه آنها جمع نگردد، 
معنای صدق و صادق تحقّق نمی یابد:
 
"إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فی سَبیلِ اللَّهِ أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ "
 
(قطعاً و یقیناً، مؤمنانِ راستین،‌کسانی هستند که ایمان به خدا و پیامبرش آورده و در این ایمانِ خود نیز هیچگونه تردیدی ننموده
 و با مال و جان در راهِ خدا تلاش و مجاهدت کنند. اینانند که راست میگویند).
 
یعنی غیر از اینان، اگر ادّعای ایمانِ واقعی نمایند، دروغگو هستند.

قسمتی از کتاب رضوان

نوشته حضرت آیت الله مجید جعفری تبار

رضوان

وبلاگ رضوان

در میان بعضى از اندیشمندان هستند که صریحا مى ‏گویند اگر خدا نمى ‏خواست ابلیس عصیان نمى ‏کرد.

یعنى مى ‏گویند ابلیس گناهى ندارد بل که خدا خواست که این طور شد!

یعنى جبرىِ به تمام معنا.

ما چنین اعتقادى نداریم و قرآن هم این اعتقاد را ندارد.

این همه امر و نهى که آمده است دلالت دارد بر این‏که قضیه، جبر نیست. اگر قرار بود جبر باشد که ما این کتاب را نمى ‏خواستیم.

همین طور زندگى مى ‏کردیم و اصلاً دستورالعملى نمى‏ خواست آن هم چنین دستورالعمل ‏هایى.

اگر دستور العمل‏ هایى مثل دنیاى امروز مثلاً براى بهداشت و یا براى زیبا شدن و.... رعایت مى‏ کردیم امّا اگر جبر بود،

این طور دستورالعمل ‏هاى اخلاقى و این که در آینده بهشت و جهنّمى هست دیگر لازم نبود!

باید مثل جبرى‏ ها مى‏ اندیشیدیم و مى ‏گفتیم هر کارى دلت مى ‏خواهد بکن!

آخرش هم خدا خودش هر کار دلش مى ‏خواهد مى ‏کند. اصلاً کارى ندارد که تو عبادت کردى یا نکردى!

یک دفعه مى‏بینى کسى تمام عمرش را عبادت کرده، خدا دلش مى ‏خواهد و او را در جهنّم مى ‏اندازد و کسى هم هیچ عبادتى نکرده و همه عمر فسق کرده، خدا هم خوشش مى‏ آید و مى ‏گوید تو بهشت برو!!

در میان علماء هستند کسانى که چنین اعتقادى دارند، منتهى عمدةً علماى غیرشیعه.

برگرفته از کتاب رضوان

استاد مجید جعفری تبار

براى هر یک از سوره‏ها، عنوانى مى‏شود گذاشت که مشخص کند موضوعش چیست.

مى‏توانیم بگوییم موضوع سوره مبارکه حجرات عرفان عملى یا ادب و آداب در عرفان عملى یا نقش ادب و آداب در عرفان عملى است.

تحمّل داشتن و شنیدن حرف دیگران

درجه مهمّى است که متأسّفانه بسیارى ندارند!

مگر همه باید اعتقاد من را داشته باشند!

ولى کم نیستند کسانى که از عمق وجودشان معتقدند که آن چه به آن رسیده‏ اند همان درست است و هیچ کس نباید غیر آن بگوید!!

این مطلب عجیبى است.

برگرفته از کتاب رضوان

استاد مجید جعفری تبار

انسانیّت و حریّت بود که

علیّ بن أبیطالب (ع)

را وامیداشت مثلِ فقیران زندگی کند؛

 نه مقامِ رضا یا عصمتِ او، و نه دینِ او.

کتاب رضوان

استاد مجید جعفری تبار

حواسمان باشد که ولىّ، متبوع ما است نه تابع ما؛

ما باید شیعه، پیرو و رهرو او باشیم نه او مطابق میل ما حرکت کند.

از همین جا آدم مى‏تواند آن ولىّ واقعى را بشناسد.

ولىّ واقعى هیچ وقت هندوانه زیربغلِ متفّق یا غالب نمى‏ گذارد.

نهج ‏البلاغه را زیر و رو کنید، کلمات انبیاء و قرآن را زیر و رو کنید، عمدتاً چیزهایى که مى‏بینید این است که خیلى صریح به متّفق ناس یا اکثریت غالب ناس به صراحتلهجه مى‏فرمایند

که شما اهل دنیا و در اشتباه هستید.

از ولىّ پایین ‏تر بیایید و به یک آدم محترم و مثلاً به یک مرجع تقلید توجّه کنید.

مرجع تقلیدى که مطابق میل مریدها جواب مى ‏دهد و به جاى این که تجّار بازار مقلّد ایشان باشند ایشان مقلّد تجّار بازار است و مطابق میل آن‏ها فتوا مى‏ دهد و خیلى هم حواسش هست که فتوایى ندهد که بدشان بیاید! یا فتوایى ندهد که مریدها کم بشوند! باید حواسمان باشد که اگر خداى ناکرده این‏طور باشد، پایه  تدیّن ـ اگر باشد! ـ مى ‏لنگد.

به آیه آخر سوره مجادله توجّه کنید:

مرد حقّ حرف حق می ‏زند ولو همه مردم بدشان بیاید.

مرد حقّ براى خوش‏ آمد اهل دنیا چیزى نمى‏ گوید:

«لاتَجِدَ قَوما یُؤمِنُونَ بِاللّه‏ِ وَالْیَومِ الآخِرِ یُؤادّونَ مَن حادّ اللّه‏ وَرَسولَه».

برگرفته از کتاب رضوان

استاد مجید جعفری تبار

مراقب خودتان باشید.

از من شنیده ‏اید خودِ این که کسى گناه می ‏کند امّا ناراحت است و دلش نمی خواهد گناه بکند و در همان حینى که گناه می کند به یاد خداست

امّا نمی تواند پا روى نفسش بگذارد، خیلى خوب است.

خودِ این یک مرتبه است، امّا نگذاریم و نیندیشیم که قرار است در همین مرتبه بمانیم!

لذا تأکید می کنند و حتّى روایت داریم که اگر گناه کبیره انجام می دهید، در همان حین سعى کنید از صغیره بپرهیزید و نگویید آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب!

این حرف در این‏جا باطل است.

حدّاقلّش این که همان کبیره را که انجام می‏دهى، یک بسم اللّه‏ بگو.

بسم اللّه‏ الرّحمن الرّحیم از روى اعتقاد نه از روى تمسخر!

همان کبیره را که انجام می ‏دهى باز مکروهات و صغائر را تا آن‏جا که یادت می آید، انجام نده،

یعنى به این مطلب پایبند باش تا لاابالى نشوى،

تا به مرتبه عصیان نرسى یا اگر عاصى هستى عصیانت اضافه نشود.

برگرفته از کتاب رضوان

استاد مجید جعفری تبار

پیامبر صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله مى ‏فرمایند:

سلمانُ مِنّا أهلَ البیت.

 در مورد هیچ کدام از اصحاب نفرمودند از ما اهل‏بیت است.

تعبیر «منّا» (از ما) زیاد است، امّا «منّا أهل ‏البیت» نیست.

از اهل بیت بودن، خیلى مقام بالایى است که ظاهرا فقط نسبت به سلمان چنین چیزى را فرموده‏ اند.

سلمان، با ایمان، با خدا، با ولایت، با ولىّ خود، عشقبازى مى‏کند.

سلمان از عمق وجودش می فهمد که اگر ولیّش چیزى خواست همان را باید انجام دهد.

«به مى سجّاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید».

برگرفته از کتاب رضوان

استاد مجید جعفری تبار

عالِم راستین کسى نیست که هر چه از او بپرسى،

بگوید مى‏دانم، یا جواب بدهد،

عالِم راستین کسى است که در بعضى موارد هم مى‏گوید نمی‏دانم، بگذارید فکر کنم.

این عالِمِ واقعى است

و الاّ کسى که هر چه بپرسى یک جوابى مى‏دهد باید قدرى در علمش تردید کرد.

برگرفته از کتاب رضوان

استاد مجید جعفری تبار

حزب اللّهى واقعى به هیچ وجه با دشمن خدا و رسول دوستى نمى‏کند،

هرچند این دشمن خدا و رسول برادرش باشد، پدرش باشد یا قوم و خویشش باشد!

این حزب اللّه‏ واقعى است که قرآن یک‏بار در آیه آخر سوره مجادله و یک بار در آیه 56 سوره مبارکه مائده معرّفى فرموده است:

«وَمَن یَتَوَلَّ اللّه‏ُ وَرَسُولَهُ وَالَّذینَ ءآمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللّه‏ِ هُمُ الغالِبُون»؛

در انتهاى آیه سوره مجادله نیز می فرماید

«... اُولئِکَ حَزْبَ اللّه‏ِ أَلا إِنَّ حَزْبَ اللّه‏ِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» و ویژگى هایى را از حزب اللّهى واقعى بیان مى‏کند.

لَّا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ‌ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّـهَ وَرَ‌سُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَ‌تَهُمْ ۚ أُولَـٰئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ وَأَیَّدَهُم بِرُ‌وحٍ مِّنْهُ ۖ وَیُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِ‌ی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ‌ خَالِدِینَ فِیهَا ۚ رَ‌ضِیَ اللَّـهُ عَنْهُمْ وَرَ‌ضُوا عَنْهُ ۚ أُولَـٰئِکَ حِزْبُ اللَّـهِ ۚ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّـهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿مجادله ٢٢

برگرفته ازکتاب رضوان

استاد مجید جعفری تبار

وَإِن تُطِعْ أَکْثَرَ‌ مَن فِی الْأَرْ‌ضِ یُضِلُّوکَ عَن سَبِیلِ اللَّـهِ ۚ إِن یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُ‌صُونَ ﴿انعام  ١١٦

این آیه هم یکى از آیات بسیارى است که درباره اکثریت مى‏ فرماید:

اگر تو اکثر کسانى را که در زمین هستند اطاعت کنى تو را از راه به دَر مى‏ کنند: «یُضِلُّوکَ عَنْ سَبِیل اللّه‏» تو را از سبیل خدا بیرون مى‏کنند؛

چرا؟

دلیلش آیه صدِ سوره مائده است، چون اکثرا خبیث و دنیایى ‏اند، اکثرا فى سبیل الطاغوتند. «یُقَاتِلُونَ فِى سَبیل الطّاغوت» اکثریت این طورند!

قُل لَّا یَسْتَوِی الْخَبِیثُ وَالطَّیِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَ‌ةُ الْخَبِیثِ ۚ فَاتَّقُوا اللَّـهَ یَا أُولِی الْأَلْبَابِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ﴿مائده ١٠٠

آیات ششم و هفتم سوره مبارکه حجرات می فرماید:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَن تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ ﴿٦

وَاعْلَمُوا أَنَّ فِیکُمْ رَ‌سُولَ اللَّـهِ ۚ لَوْ یُطِیعُکُمْ فِی کَثِیرٍ‌ مِّنَ الْأَمْرِ‌ لَعَنِتُّمْ وَلَـٰکِنَّ اللَّـهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَکَرَّ‌هَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ‌ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْیَانَ ۚ أُولَـٰئِکَ هُمُ الرَّ‌اشِدُونَ ﴿٧

اگر فاسقى براى شما خبر آورد قبول نکنید و تبیّن کنیدو بدانید که در میان شما رسول خدا هست.

اگر خبرى از سوی فاسقان و خبیثان آمد و در جامعه پخش شد و مردم از روى بى‏ بصیرتى یا از روى خباثت این خبر را پذیرفتند و عکس العمل هم نشان دادند،

در این شرایط، ما که معدود و کم تعداد هستیم چه کنیم؟

خداوند در آیه ششم  سوره مبارکه حجرات مى‏فرماید:

اى مؤمنین اگر فاسقى براى شما خبر آورد قبول نکنید، بلکه تبیّن و تحقیق کنید که آیا آن خبر درست است یا نه؟

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَن تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ ﴿٦

آنچه از ظاهر آیه برمی ‏آید این است که آیه درصدد بیان نبأ فاسق است نه در صدد بیان نبأ عادل، پس این که آیا اگر عادل آمد بپذیریم یا نه و حرف دیگرى است.

البتّه مىیشود احتمالِ زیاد داد که آیه در صدد بیان این نیز هست و وقتی می فرماید:

خبر فاسق را نپذیر یعنى خبر عادل را بپذیر.

امّا در این صورت هم باید حواسمان باشد که ما نبأ و خبر عادل را مى‏ پذیریم نه برداشتش را.

اکثر چیزهایى که عادل براى ما نقل می ‏کند نبأ و خبر نیست بلکه برداشت خودش است.

برگرفته از کتاب رضوان

استاد مجید جعفری تبار

عدالت، نسبت به شخص باید احراز شود تا بگوییم فلان شخص عادل است،

همان‏طور که فسق، نسبت به شخص باید احراز شود تا ما بگوییم فلانى فاسق است.

این طور نیست که اگر از کسى فسقى ندیدیم بتوانیم حمل بر عدالت کنیم!

ملکه عدالت خیلى بالاتر و والاتر از این حرف‏هاست که اگر شما فسقى از کسى ندیده‏اید، بگویید او عادل است.

عدالت باید احراز شود آن هم توسّطِ کسى که عدالت‏شناس باشد و ملکه عدالت را بشناسد.

وقتى ما ندیده‏ایم، دلیل نیست بر این که او فاسق نیست، على الخصوص در مورد فُسّاقِ متبحّر و ماهر اساسا فسقشان راطورى انجام مى‏دهند که کسى نمیبیند و در واقع آن فُسّاقى که ما فسقشان را دیده ‏ایم عمدةً بهتر از آن فسّاقى هستند که فسقشان را ندیده‏ایم زیرا کمى ساده هستند و نتوانسته‏اند فسقشان را کتمان کنند!

یعنى اتّفاقا آن‏هایى که حتما ذرّه‏اى ملکه عدالت ندارند عمدةً در ظاهر، عادل نشان مى‏دهند و فسقى از خودشان نشان نمى‏دهند.

متّقى نباید فریب این چیزها را بخورد:

«إِنَّ الَّذینَ اتَّقَوا إذا مَسَّهُم طائِفٌ مِنَ الشَّیطانِ تَذَکَّروا فَإذا هُم مُبْصِرُون»

برگرفته از کتاب رضوان

استاد مجید جغفری تبار

حذف یا تعدیل مظاهر دنیوی، در عین حال که سخت است، لکن نسبت به مسئله ای که ویژه نفس است، آنچنان چیزی نیست.

فرض کنیم که پست ترین رذیله دنیا که همانا جاه طلبی است، کنار رفته است.

یعنی ما دنبال پُست و مقام اجتماعی و دنیوی نیستیم و ... آیا این پایان راه است و آیا ما عبد صالحی شده ایم و در طریق رضای خداوندی قرار داریم؟ قطعاً چنین نیست!!!
معمولاً آدمیان نمی توانند زیر بار یک شیء خاص بروند.

آدم های معمولی که هیچ؛ حتی انسان های معدودی که توانسته اند با اراده و ... حب الدنیا را کنار نهند، بعضاً و یا شاید هم غالباً زیر بار شیء خاص نمی روند یعنی حتی اگر لازم باشد که برای کسب رشد و کمال زیر آن بار بروند، باز هم نمی روند.

حال این شیء خاص چیست؟

که اگر یگانه شرط رشد و کمال و قرب و وصول ما به مرتبه رضا باشد، باز هم غالباً آن را پذیرا نیستیم و زیر بار آن نمی رویم؟!

   نفس، بر خلاف آنچه معروف است کُشتنی نیست.

تا زنده هستیم، نفس ما نیز وجود دارد.

باید مراقب این نفس باشیم، درست است که آن را نمی توان کُشت ولی می توان کنترل کرد.
 

نفس اکثریت آدمیان، اماره به سوء است (نفس اماره):

«إن النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربی» -

«به جز موارد معدودی که مشمول رحمت خاصه الهیه است، نفس انسان او را به زشتی ها وا می دارد»(یوسف-53) 

وَمَا أُبَرِّ‌ئُ نَفْسِی ۚ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَ‌ةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَ‌حِمَ رَ‌بِّی ۚ إِنَّ رَ‌بِّی غَفُورٌ‌ رَّ‌حِیمٌ ﴿٥٣

وقتی حب الدنیا کنار نهاده شد، پس هر چهار مظهر دنیا (حب جاه، حب ثروت، بطن و شهوت) اصلاح گردیده است؛ حب جاه و ثروت از بین می رود و عنان بطن و شهوت در دست ماست.

آیا با این حال باز هم چیزی باقی میماند؟

آری؛ خود ما که تعبیر به نفس می شود.

ما حب الدنیا را منهای وجود خودمان در نظر گرفته بودیم، یعنی به هر آنچه غیر از خویشتنمان است نگریسته بودیم و حذف شدنی ها را حذف نمودیم و آنچه باید به اعتدال می رساندیم رساندیم. 

مظاهر دنیوی چهار چیز است: 

جاه و ثروت، بطن و شهوت.

جاه طلبی و مال دوستی نباید مطلقاً در وجود کسی که طالب کمال است باشد.

ما باید دنبال زندگی پاک و سالم خود باشیم و اگر رضای خداوند حکیم بود، هر چه میزان از جاه و موقعیت و قدرت اجتماعی که برای ما حاصل شد، و هر مقدار مال و ملک و ثروتی که به دستمان آمد، به همان مبلغ و اندازه راضی باشیم و دل به ذره ای بیش از آن ندوزیم.

وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّـهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ ۚ لِّلرِّ‌جَالِ نَصِیبٌ مِّمَّا اکْتَسَبُوا ۖ وَلِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِّمَّا اکْتَسَبْنَ ۚ وَاسْأَلُوا اللَّـهَ مِن فَضْلِهِ ۗ إِنَّ اللَّـهَ کَانَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا(سوره نساء-آیه 32)

اما دو مظهر دیگر دنیوی یعنی بطن و شهوت را باید در حد مشروع و درست داشته باشیم. حذف این دو اگر امکان داشته باشد، امری ناصواب است. هنر واقعی آنجایی است که غریزه هر دو در وجودمان باشد و میل درونی داشته باشیم اما افسار آن غرائز را خود به دست بگیریم.

 دریغ که اصطلاح زُهد همچون بسیاری کلمات در اذهان ما به صورت خطا جا افتاده است.

معمولا وقتی کلمه زهد و زاهد به میان می آید، در تصور ما یک انسان لاغر اندام و با لباس های پاره و زندگی ساده نقش می بندد! این زهد واقعی نیست! زیباترین و دقیقترین معنای زهد در حدیثی از امیرالمؤمنین علیه السلام آمده است که حضرت زهد را عمل به این آیه می دانند:

«لِّکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَىٰ مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَ‌حُوا بِمَا آتَاکُمْ ۗ وَاللَّـهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ‌» (حدید - 23)

{اگر چیزی را از دست دادید، ناراحت و غمگین نباشید؛ و اگر چیزی را بدست آوردید و خدا به شما مرحمت فرمود، شاد نبوده و مغرور نشوید.}

حال می رسیم به ام الخبائث، حب النفس!

(لازم به ذکر است = در روایت شریف آمده است: حب الدنیا رأس کل الخطیئه؛ قرآن و اهل بیت و حکیمان مطابق فهم و ظرف جمیع مخاطبین صحبت می کنند. ریا و حب الدنیا برای همگان قابل درک است، اما نفس! چیزی است که اساسا شناخت و چیستی آن برای اکثریت ادمیان دور از درک و فهم استچه رسد به مرحله عملی اصلاح و رشد!)

ادامه دارد ... انشاء الله ...

بر گرفته از کتاب رضوان

استاد مجید جعفری تبار

رفعِ رذائل و کسبِ فضائل


معتقدیم که در راه رشد باید اول رذایل را کنار زد و سپس فضایل را گرفت.

البته غرض ترکِ کل فضائل در دوران ترک رذایل نیست، که باید واجبات را انجام داد هر چند حکمتش را نفهمیم و خاصیتش را درک نکنیم.


به هر حال، رفع رذائل، مقدم بر کسب فضائل است.


شاید بتوان به نحوی تمام راه رشد و کمال و رضا و رضوان را در همین دو شیء خلاصه نمود: دفع و رفع رذائل، اخذ و کسب فضائل.


اگر پیش از رفع رزائل به اخذ و کسب فضائل بپردازیم دقیقا همچون کج نهادن خشت اول است

که «خشت اول چون نهد معمار کج/تا ثریا میرود دیوار کج». 

سی و سومین آیه از سی و سومین سوره قرآن کریم در مورد بالاترین کسانی است که در مقام رضا و رضوان قرار دارند:

«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» (احزاب-33) 


از میان این 33 مورد چند مورد را با هم مرور می کنیم (باشد که رستگار شویم):

قَالَ اللَّـهُ هَـٰذَا یَوْمُ یَنفَعُ الصَّادِقِینَ صِدْقُهُمْ ۚ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِ‌ی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ‌ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ۚ رَّ‌ضِیَ اللَّـهُ عَنْهُمْ وَرَ‌ضُوا عَنْهُ ۚ ذَٰلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ
«خدا فرمود: امروز آن روزی است که راستی و راستگویی راستگویان و راست قامتان و درست کرداران، برای آنان سود می کند و منفعت بسیار می بخشد. انان را باغ ها و بهشت هایی است که از زیر آنها و اشجارش جوی هایی روان اسن و ایشان برای همیشه در آن جنات، جاویدانند و خداوند از ایشان خشنود است و آنان نیز از خدای خویش راضی و سپاسگذارند. آری این است آن رستگاری بزرگ»  (مائده-119)

در آیه پانزدهم سوره حجرات به طور جامع و کامل صادقین بیان می فرماید؛

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّـهِ وَرَ‌سُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْ‌تَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّـهِ ۚ أُولَـٰئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ
«قطعاً و یقیناً مومنان راستین کسانی هستند که ایمان به خدا و پیامبرش آورده و در این ایمان خود نیز هیچگونه تردیدی ننموده و با مال و جان در راه خدا تلاش و مجاهدت کنند. اینانند که راست می گویند».


یعنی اگر غیر اینان، اگر ادعای ایمان واقعی نمایند دروغگو هستند:

ادامه "ارکان اربعه ایمان"

سوال: حال چگونه می توان به مقام رضوان نائل شد؟


پاسخ: اولاً به همه عزیزان نصیحت می شود که بیایید دنیا را بر خود سخت نگیریم و کاه

را کوه نکنیم و از واضحات سوال ننماییم.با اراده جدی می توان به درگاه مقام رضارسید.

اما بدانیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

«قَد جاءَکُم مِنَ اللهِ نورٌ وَ کِتابٌ مُبینٌ

 یَهدی بِهِ اللهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ

 وَ یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إلَی النّورِ بِإذنِهِ

 وَ یَهدیهِم إلی صِراطٍ مُستَقیم»

REZVAN

به تحقیق از جانب خداوند برای شما روشنایی و نوری و کتابی روشن و روشنگر آمده است. خداوند به وسیلۀ این کتاب، آن کسانی را که در پی خشنودی حضرتش هستند، به راه‌های سلام و سلامت رهنمون می‌شود و ایشان را از تاریکی‌ها بازداشته و بیرون می‌کِشد و به عالَم نور می‌کشانَد و می‌رسانَد، و آنان را به راه راست و درست هدایت می‌فرماید.

(سورۀ مبارکۀ مائده - آیات 15 و 16)


قسمتی از کتاب رضوان

نوشته حضرت آیت الله مجید جعفری تبار