حذف یا تعدیل مظاهر دنیوی، در عین حال که سخت است، لکن نسبت به مسئله ای که ویژه نفس است، آنچنان چیزی نیست.
فرض کنیم که پست ترین رذیله دنیا که همانا جاه طلبی است، کنار رفته است.
یعنی ما دنبال پُست و مقام اجتماعی و دنیوی نیستیم و ... آیا این پایان راه است و آیا ما عبد صالحی شده ایم و در طریق رضای خداوندی قرار داریم؟ قطعاً چنین نیست!!!
معمولاً آدمیان نمی توانند زیر بار یک شیء خاص بروند.
آدم های معمولی که هیچ؛ حتی انسان های معدودی که توانسته اند با اراده و ... حب الدنیا را کنار نهند، بعضاً و یا شاید هم غالباً زیر بار شیء خاص نمی روند یعنی حتی اگر لازم باشد که برای کسب رشد و کمال زیر آن بار بروند، باز هم نمی روند.
حال این شیء خاص چیست؟
که اگر یگانه شرط رشد و کمال و قرب و وصول ما به مرتبه رضا باشد، باز هم غالباً آن را پذیرا نیستیم و زیر بار آن نمی رویم؟!
اگر به ما که فرضاً حب الدنیا را از خودمان رانده ایم و از عمق وجودمان نیز خواستار مراتب رشد معنوی و رضوان الهی هستیم،
گفته شود که باید برای کمال خود همه روزه روزه بگیری، یا هر روز ساعت های متمادی را به عبادتهای سخت و کارهای صعب بپردازی،
یا باید فلان کتاب را مطالعه نمایی و به دستوراتش عمل نمایی، یا خداوند فرشته ای را می فرستد تا ولی و مراد و مرشد و مقتدای تو باشد و باید صد در صد تابع او باشی ... حاضریم این کارهای را انجام دهیم اما ...
اما اگر گفته شود که «فلان آدم را که در همه خصائص بشری، مثل خودمان است و همچون تو می خورد و می آشامد و راه می رود به عنوان ولی و مراد و مرشد و مقتدای خود بپذیر و دستورهایش را بی چون و چرا عمل کن» آیا باز هم حاضر هستیم؟!!!!
در اینجاست که اکثریت ما حاضر نیستیم این امر را بپذیریم و در چنین جاهایی تک روی می کنیم و خود محوری داریم و منزوی می شویم تا جلوی آن آدم خاص لنگ نیاندازیم ...
این همان شیء خاص و امر عجیب است و اتفاقا این شیء خاص و عجیب تنها چیزی است که ما را به کمال مطلوب می تواند برساند.
بر گرفته از کتاب رضوان
استاد مجید جعفری تبار