حواسمان باشد که ولىّ، متبوع ما است نه تابع ما؛
ما باید شیعه، پیرو و رهرو او باشیم نه او مطابق میل ما حرکت کند.
از همین جا آدم مىتواند آن ولىّ واقعى را بشناسد.
ولىّ واقعى هیچ وقت هندوانه زیربغلِ متفّق یا غالب نمى گذارد.
نهج البلاغه را زیر و رو کنید، کلمات انبیاء و قرآن را زیر و رو کنید، عمدتاً چیزهایى که مىبینید این است که خیلى صریح به متّفق ناس یا اکثریت غالب ناس به صراحتلهجه مىفرمایند
که شما اهل دنیا و در اشتباه هستید.
از ولىّ پایین تر بیایید و به یک آدم محترم و مثلاً به یک مرجع تقلید توجّه کنید.
مرجع تقلیدى که مطابق میل مریدها جواب مى دهد و به جاى این که تجّار بازار مقلّد ایشان باشند ایشان مقلّد تجّار بازار است و مطابق میل آنها فتوا مى دهد و خیلى هم حواسش هست که فتوایى ندهد که بدشان بیاید! یا فتوایى ندهد که مریدها کم بشوند! باید حواسمان باشد که اگر خداى ناکرده اینطور باشد، پایه تدیّن ـ اگر باشد! ـ مى لنگد.
به آیه آخر سوره مجادله توجّه کنید:
مرد حقّ حرف حق می زند ولو همه مردم بدشان بیاید.
مرد حقّ براى خوش آمد اهل دنیا چیزى نمى گوید:
«لاتَجِدَ قَوما یُؤمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَومِ الآخِرِ یُؤادّونَ مَن حادّ اللّه وَرَسولَه».
برگرفته از کتاب رضوان
استاد مجید جعفری تبار